نیما- خانوم خانوما میبینم خیلی به خودت رسیدی خبریه
پسره- وای شرمنده ببخشید نمی خواستم بترسونمتون
نه اشکالی نداره من نباید این طوری عکس العمل نشون میدادم لباس شما رو هم خراب کردم
پسره- لباسم من اصلا مهم نیست صبر کنید الان یه دستمال میارم تا لباستونو تمیز کنید
نه نیازی نیست فقط می تونید دست شویو به من نشون بدید
پسره- البته بفرمایید
باهم به سمت دست شویی رفتیم ومن داخل رفتم وشیرآبو باز کردم وسعی کردم لکه های ایجاد شده رو پاک کنم
پسره- شرمنده پاک نشد متاسفم شبتونو خراب کردم
-نه اشکالی نداره خودم دیگه می خواستم برم مونده بودم به بچه ها چی بگم حالا یه بهونه دارم از اینکه همراهیم کردین
پسره- خواهش میکنم باعث خوش حالی منه که با همچین خانم زیبای آشنا شدم
-ممنون و خدانگه دار
پسره- خداحافظ
به سمت بچه ها رفتم وجریان لباسمو گفتم وازشون عذر خواهی کردم که دیگه نمی تونم بمونم البته
خیلی ممنون ولی من ماشین دارم
پسره- خیله خب پس من مزاحمتون نمیشم شب خوش
خیلی ممنون خواستم به طرف ماشینم برم که دوباره با صداش متوقف شدم نخیر این خیال ول کردنه ما رو نداشت
پسره- ببخشید می تونم یه سوالی بپرس
بله بفرمایید البته امیدوارم بتونم جواب بدم
پسره- اگه دوست داشته باشید می تونید جواب بدید می خواستم بدونم می تونم بدونم اسم شما چیه؟
اول خواستم حالشو بگیرم بگم به شما چه مربوط ولی دیدم خیلی بی ادبیه بعد این همه کاری که امشب کرد
پسره- منم نوید رادهستم از ملاقاتتون خوشبختم امیدوارم بازم ببینمتون
وبه سمت ماشینش رفت منم معطل نکردمو سوار ماشینم شدم وبه سمت خونه رفتم. وقتی به خونه رسیدم
وقتی چشمم به ساعت افتاد مثل فنر از جام بلند شدم و سریع خودمو به دست شویی رسوندم ولباسامو پوشیدم
مامان- بازصبحونه نخورده داری میری صد دفه بهت نگفتم مادر آخه توکه به این حقوق احتیاجی نداری برای چی میری سره کار
سلام مامان جون دوباره صبح شد منم چندبار به شما بگم از تو خونه نشستن خسته میشم وبرای سرگرمی میرم کا
مامان- اقلا صبر کن یه لقمه برات بگیرم مادر آخه شکمه خالی که نمیشه
مامان جون قول میدم سرراه یه چیزی بگیرم دفتر بخورم
مامان- باشه خدابه همرات مواظب خودت با
خداحافظ سریع ماشینو از تو خونه درآوردم وبه سمت شرکت حرکت کردم همین طور که داشتم میرفتم
خفه شو آشغال عوضی برو گورتو گم کن
پسره- عزیزم حالا چرا ناراحت شدی خب بیا خودم میرسونمت
میری گمشی یا جور دیگه حالیت کنم تشریف کثیفتو ببری
این دفه بهش برخورد برای همین با صورت برافروخته گفت مثلا چه غلطی بکنی
منم معطل نکردم وگفتم حالیت میکنم واز روی ماشین کلیدمو
نوید- حتما حقت بوده تا تو باشی دیگه مزاحم خانم نشی حالاهم بدون درگیری بیا برو سوار ماشینت شو خودم خسارتتو میدم
پسره- خیله خب دستمو ول کن
نوید دست پسره رو ول کرد وسریع به سمت ماشینش رفت یه دسته چک از توکیفش درآورد
نوید- یه چیزیو فراموش نکردی
پسره- نه چه طور
نوید- از خانوم عدزخواهی نکردی
پسره یه نگاه به نوید وبعد یه نگاه به من کردو گفت معذرت میخوام وسریع به سمت ماشین رفت ودور شد
برگشتم به نوید نگاه کردم امروز یه پیراهن چهارخونه ی آبی ویه شلوارجین تنش بود
نوید- بخور یه کم رنگت پریده
ممنون میل ندارم
دوباره همون خشم تو صورتش اومد وگفت با کی داری لج میکنی میخوای بگی خیلی شجاعی فهمیدیم خانم
برام مهم نبودمن باید جواب رفتار زشته شونو میدادم
نوید- حتما باید رو ماشین طرف خط می کشیدی
آخه تو اون لحظه خیلی عصبانی بودم نفهمیدم چیکار میکردم
نوید- کجا داشتی میرفتی
این رفتارش داشت عصابمو بهم میریخت چرا من باید جواب تمام سوالشو میدادم اصلا اون چه حقی داشت
نوید- مگه با تونیستم اصلا حواست به من هست
چرا من باید جواب سوالاته تو رو بدم
حرفی رو که نباید میزدم زدم چون حرف من مصادف شد با پرت کردن کیک وآبمیوه به جلوی داشپرت و
نوید- بگو کجا میخوای بری میرسونمت
ممنون اگه همین جا نگه داری پیاده میشم
نوید- گفتم میرسونمت آدرسو بگو
سلام آقای زمانی شرمنده ماشین خراب شد مجبور شدم ماشینو ول کنم با تاکسی بیام ببخشید
زمانی- خیله خب اشکالی نداره حالا نقشه ها رو بدید چون طرف خیلی عجله داره دوروزدیگه باید تحویلشون
زمانی- مشکلی پیش اومده خانم آریا
شرمنده نقشه ها رو تو ماشین جا گذاشتم
آقای زمانی از عصبانیت نزدیک بود منفجر بشه برای اینکه چیزی به من نگه سریع رفت تو اتاقش
آرزو- سلام خانوم حواس پرت خوبی
تورو خدا شروع نکن که هرچی میکشم تقصیر توه
آرزو- تو نقشه هارو جا گذاشتی تقصیره منه
الان که برات تعریف کردم چی شده خودت می فهمی تقصیره کیه وبه سمت اتاقم
نیما- شربتو کجا میبری
این مال قبل شرط گذاشتن بود و برای اینکه جا سی دی که به طرفم پرت کرده بود توسرم نخوره
بابا- سلام پسر گلم
حسودخان من مثل شما نمیستم
نیما- تو که ماشینتو میخوای مگه نه
جلوی دهنمو گرفتم و دیگه چیزی نگفتم چون اگه نمیرفت دربست بدبخت بودم برای همین برای اینکه موضوعو
نوید- فکر نمیکردم این قدر احمق باشی که بخوای بشینی دوباره اون طراحارو بکشی نکنه واقعا بی خیاله
من اگه نخوام صدای تو رو بشنوم چیکار باید بکنم گفتم که دیگه نیازی به اون طراحا ندارم دست از سرم بردار
نوید- جدی ولی من یه پشنهاد خوب برات داشتم فکر میکردم امروز شانس بهت رو کرده
داشت گوشیو قطع میکرد که بهش گفتم صبر کن قطع نکن عاقلانه ترین کار این بود که به سازی که میزنی برقصم
نوید- میدونستم دختر باهوشی هستی من فردا به یه مهمونیه مهم دعوت شدم
مطمئن باشم بعدش نقشه هارو میدی
نوید- اونش بستگی به خودت داره چون اگه هر خطایی اون جا ازت سربزنه که باعث بشه آبروم جلوی دوستام بره نقشه بی نقشه
اون وقت این دوستاتون نمیگن شما با یه زن دیگه بودید حالا من کیم
نوید- اینا دوستای کاریمن از زندگی خصوصیم چیزی نمیدونن اونجا تو به عنوان دوست دخترم معرفی میشی حالا نظرت چیه
چاری جز قبول درخواستش نداشتم برای همین گفتم قبوله
نوید- فردا شب ساعت 10.30 آماده باش آدرس بده بیام دم خونه دنبالت
نه نیازی نیست بیاین دم خونه آدرس مهمونیو بگید اونجا منتظرتون میمونم
نوید- باشه هرجور راحتی آدرسو برات اس ام اس میکنم فقط فکر ضایع کردنه منو از سرت بیرون کن اگه فردا شب نیای تموم نقشه رو ریز ریز میکنم
نترس فردا حتما میام
نوید- پس تا فردا
وبدون اینکه خداحافظی کنه گوشیو قطع کرد پسری بی شعور تموم وسایلمو از روی میز جمع کردم مثل
نوید- سلام فکر نمیکردم بیای گفتم شاید بخوای تلافی کنی
حالا که فعلا اینجام نقشه ها کو
نوید- نقشه هام خوبن سلام میرسونن بهتون ولی گفتن بعد مهمونی میان خدمتتون
از کجا بدونم بعد مهمونی زیر قولت نمیزنی ونقشه هارو بهم پس میدی
نوید- قبلام گفتم اگه دختر خوبی باشی و خطایی ازت سرنزنه نقشه هارو بهت میدم درضمن تو چاره ای نداری
با نوید همراه شدم ولی دیدم به جای اینکه بره طرف خونه داره میره طرف ماشینش برای همین ازش پرسیدم
نوید- گشتم نبود نگرد نیست این قدرم خنگ نیستم خانم کوچلو
جوابشو ندادم چون نمیخواستم بهونه دستش بدم اونم دیگه چیزی نگفتو حرکت کرد جلوی خونه
حواسم نبود مگه باید چیکار کنم اشاره به بازوش کردو گفت
نوید- اگه برات زحمتی نیست دست منو بگیر
یه لحظه به بازوش که به طرف گرفته بود نگاه کردم وبعد دستمو دو بازوش حلقه کردم و باهم وارد سالن شدیم
به محض ورود با یه عالمه افرادی که گیلاسای مشروب دستشون بود
پسره- به به سلام نوید جان کجایی داداش من آقای یوسفی مارو کشت
نوید- سلام سروش جان ببخشید تو ترافیک موندیم قرادادو آورده
سروش- آره خیالت راحت راستی این خانم خوشگلو به ما معرفی نمیکنی
نوید- مگه تو میذاری نازنین دوست دخترم نازنین چون ایشونم سروش یکی از شرکای ماست
خوشبختم
سروش درحالی که دستشو جلو آورد منم همچنین ملاقات شما افتخاریه ولی تو همین موقع نوید
نظرات شما عزیزان: